28سنگينى مىكند و آن عبارت از ارائۀ ثمرات علم به زبان مردم عصر خويش است. همانطور كه پيامبران هم به هنگام مخاطبۀ با مردم خود، به زبان همان مردم، با آنها سخن مىگفتند.
بنده مىتوانم بگويم كه شما به اين دو فريضه عمل كردهايد. شما با پختگى تمام انديشيدهايد و اين امر با عقل و مواريث، با علم و اعتقادتان كاملاً در پيوند بوده است. شما در عرصهاى شكوهمند و گسترده و جذّاب، اخگرى افكندهايد كه پيوند اين دو بُعد (علم و اعتقاد) شعلهور شده است.
استحكام نظريّات و حرارت اعتقادات و تازگى اصطلاحات و زيبايى اسلوب شما، همگى از ويژگىهاى برجستهاى است كه من قادر نيستم چنان كه بايد و شايد، از عهدۀ تمجيد و تحسين آن برآيم.
در اينجا وظيفۀ خود مىدانم سخنى با جوانان تحصيل كرده و روشن فكر بگويم تا آنان را از ابهامى كه ممكن است دربارۀ هدف حقيقى اين پژوهش، بدان دچار شوند، برحذر دارم.
من مىخواهم به اين جوانان بگويم كه اين كار در اينجا بدين معنا نيست كه ما معلوماتى را بازگو نموده و آنها را در ذهن خود انبار كنيم. بلكه اين بحث نمونۀ زندهاى از يك مناقشۀ جَدَلى است.
چنين بحثى، فوايد حياتى و بزرگى دربر دارد، زيرا به خوانندگانش كه مىتوانند به اين روش بينديشند، توان روحى مىبخشد تا هر يك از آنها بتواند به سهم خود « حقيقت » را فراروى خود قرار دهد و با وسايل و امكانات مناسب و ذاتى خود در راه « حقيقت » به پژوهش بپردازد.
اگر انتشاراتى از اين دست بتواند در خدمت درمان شكوك دينى قرار گيرد، خير افزونترى را بهرۀ خود كرده است. يگانه هدف اساسى ما از اين كار، بيش از هر چيز، عبارت از ستيز با بىمبالاتى و بىبند و بارى در قبال مسألۀ « حقيقت برتر » است. بهرحال پژوهشى با اين شرايط، هيچگاه به اين نمىانديشد كه خود را مانند عقيدهاى از عقايد بر ديگران تحميل كند تا افراد هم با چشم بسته و بدون هيچ بحث و