41
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثٰابَةً لِلنّٰاسِ وَ أَمْناً. 1
«و كعبه را جايگاه اجتماع و مكان امن مردم ساختيم.»
ممكن است در اين آيه مراد از بلد مقام صدر باشد؛ 2 سينهاى كه از غلبه هواهاى نفسانى در امن و امان است و شياطين در آنجا راهى ندارند. طهارت و سلامت بر آن حاكم است و چيزى جز ياد خدا در آن سينۀ تسليم وجود ندارد. بر اين اساس ثمرات، به معناى معارف و انوار الهى است كه بر قلب سالم و طاهر وارد مىشود.
سومين آيه تعبير بلد، مربوط به سورۀ بلد است:
لاٰ أُقْسِمُ بِهٰذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهٰذَا الْبَلَدِ. 3
«قسم به اين شهر و تو در اين شهر سكنا گزيدهاى.»
يكى از شيوههاى تأكيدى قرآن در اهميت به چيزى استفاده از قسم است. لذا قسم ياد كردن خدا به شهر مكه بيان شرافت و رفعت مقام آن است. بنابراين بدون شك مراد از بلد در اين دو آيه، مكه است. و مكى بودن سوره هم مؤيد همين معناست.
در سه آيه مذكور مراد از بلد، مكه است؛ اما معانى ديگرى هم در بعضى از تفاسير عرفانى نظير صدر منشرح، قلب و بدن برزخى وجود دارد.
تنها در يك آيه تعبير «بلده» آمده است:
إِنَّمٰا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهٰا وَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ . 4
«به من فرمان داده شده كه پروردگار اين شهر را بپرستم؛ شهر خداوندى كه همهچيز از آن اوست و حرمتش نهاده و مأمورم كه از مسلمانان باشم.»