30توست؛ محبت دوستانت را به دل دارد و انسانى دلشكسته و از كرده خود پشيمان است، تا خدا او را ببخشد. از سوى ديگر شفيع به خاطر نزديكىاش به خدا و داشتن جايگاه ويژه نزد او، از خداوند مىخواهد تا از گناه شفاعتخواه درگذرد. گويا شفيع مىگويد: پروردگارا، من از تو نمىخواهم مولا بودن خود را ناديده بگيرى يا قانون مجازات را باطل گردانى، بلكه از تو مىخواهم، اين بنده را از روى لطف و بزرگوارىات و نادان بودن وى يا به خاطر منزلت من نزد خود، ببخشى. بنابراين، حقيقت شفاعت، واسطه قرار گرفتن شفيع، براى رساندن نفع يا دفع شر از بنده است؛ به گونهاى كه آنچه در شفاعت مؤثر است نسبت به آنچه در عذاب مؤثر است، برترى يابد، نه اينكه ميان عوامل شفاعت و عقاب، تضاد و تعارض پيش آيد.
به عبارت ديگر، شفيع برخى از عوامل مؤثر در برداشتن عذاب را به مولا عرض مىكند تا شفاعتشونده، از عذاب رهايى يابد و مصداق رحمت و لطف الهى قرار گيرد.
همانگونه كه برخى از فرشتگان و بندگان به اذن خداوند، حق شفاعت دارند، براى خود بنده هم چنين امكانى وجود دارد؛ او نيز مىتواند به