18محاورهاى و احساسى، استفاده از عنصر هيجان، پرهيز از نثر خشك علمى، حادثهپردازى، خلق شخصيتهاى داستانى و پرهيز از مطالب شعارى است.
جمع كردن ويژگىهاى هر دو سبك در يك اثر، حداقل براى اين بنده كارى دشوار و چيزى شبيه به اجتماع ضدين بود.
در مورد شيوۀ انجام كار و مراحل مختلف آن نكات ذيل شايان توجه است:
1. راوى حوادث و مباحث اين كتاب، دانشجويى است كه در خلال سفر عمره دانشجويى، در رويارويى با عقايد وهابيان و پيگيرى آنها، درصدد حل سؤالاتى است كه در ذهن او پديد آمده است؛ برخلاف ساير شخصيتهاى اين كتاب كه هر يك نام و نشانى از نحلهاى مذهبى دارند و از عقيدۀ خود دفاع مىكنند، نام و نشانى از دانشجوى راوى در سراسر كتاب ديده نمىشود و سعى مىكند با عدم تعلق خاطر به عقيدهاى خاص، گزارشگرى بىطرف باشد. كتاب پيشرو سفرنامۀ علمى اين دانشجو است.
2. اين سفرنامه برخلاف سفرنامههاى رايج، سفرنامهاى شخصى و روزنگار نيست، بلكه سفرنامهاى علمى و موضوعنگار است. بدين معنا كه با انتخاب برشهايى از حوادث سفر، بهانهاى براى طرح پرسش يا شبههاى فراهم گرديده و با پردازش و پيگيرى آن حادثه، سعى شده به آن پرسش يا شبهه پاسخ داده شود.
بدينمنظور براى طرح هر بحث، ابتدا با پردازش حادثهاى متناسب با بحث مورد نظر، زمينه گفتوگو براى شخصيتهاى داستان فراهم آمده و