15صداى ميهماندار از بلندگو به گوش رسيد: «همراهان عزيز به لطف خدا و توسل شما، ما هم اكنون در آسمان شهر مقصد در حال پرواز هستيم، لطفاً كمربندهاى خود را ببنديد و براى فرود آماده شويد».
مسافران با عجله كمربندها را بسته، از داخل پنجره به شهر آرزوهاى خود نگاه كردند، شهر مدينه بود، در اين لحظه با اينكه شهر در زير پاى آنان بود، اما خود را ذرّهاى بىمقدار و آن شهر را در اوج آسمان مىديدند كه همچون نگينى در انگشتر كهكشان راه شيرى مىدرخشد.
اينك صداى تپش دلهايشان بيش از پيش شنيده مىشد و حلقهاى از اشك شوق روى چشمانشان كشيده شده بود. در اين حال بود كه هواپيما در فرودگاه شهر پيامبر(ص) بر زمين نشست؛ در حالى كه هنوز نقص فنى موتور هواپيما به طور كامل برطرف نشده بود.
مسافران خدا را سپاس گفته، از لطف و ميهمان نوازى رسول خدا(ص) تشكر كردند و پس از گرفتن ساكها و وسايل خود، با دلدارى روحانى و مدير كاروان - كه تلاش بسيارى در بازسازى روحيۀ آنان داشتند - مسافران ديار وحى، به هتل محل اقامتشان انتقال يافتند.