8و هركه چند روزى بار سفر به سوى آن كشيد و لذّت آرميدن در سايۀ معنويّت «بيت خدا» را چشيد، رنج سفر فراموش كرد و آنجا را خانۀ خود، خانۀ خدا و خانۀ مردم يافت.
هركه مقيم اين خانه شد، مقام يافت.
هركه ساكن اين حريم گشت، به سكون نفس رسيد.
درختى است حج؛... كه اگر دست نياز، به شاخههاى كرامتش بياويزى، و اگر دامن طلب، زير اين «شاخۀ طوبىٰ» بگسترى، دامن دامن، حكمت و نور نصيبت مىشود.
و اگر در سايهاش نشينى، خنكاى يقين را حسّ مىكنى.
و اگر پنجه به سرشاخههاى پربارش فراز برى، ميوههاى تازۀ ايمان و نور و حضور مىچينى.
بازارى است حج؛... كه هركه با «نقد خلوص»، پاى بدان نهد، كالاى عبوديّت نصيبش مىشود، و هركه بى توشۀ باور به آنجا رود، تهيدست باز مىگردد.
هركه جويا باشد، به «منافع» مىرسد، و هركه هشيار باشد، سود مىبرد و هركه غافلانه رود و باز گردد، زيان مىبرد.
هركه «كالاى قلب» به آن بازار بَرد، مشترى صالحات، آن را نمىخرد.
و آنكه متاع فاسد به ميان و ميدان آورد، بىبهره و