16سلطه داشته باشد. همفر با كمك زنى كه او نيز با نام مستعار «صفيه»، جاسوس انگليس بود، محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشت تا دعوى خود را آشكار كند و سرانجام آن شد كه پيروان او، دست به تخريب اماكن مقدس اسلامى زدند. مستر همفر، خود درباره اين آشنايى در كتاب جنجالى خاطراتش چنين نگاشت:
من گمشدهاى را كه در جستوجويش بودم، در محمد بن عبدالوهاب يافتم؛ چرا كه آزادانديشى و غرور و نفرت او از بزرگان زمانه و آراى مستقلش از خلفاى چهارگانه اهل تسنن، از برجستهترين نقاط ضعف او بود كه من بدان وسيله مىتوانستم در او نفوذ كنم و بر او چيره شوم. من با او ارتباط بسيار عميقى برقرار كرده بودم و هميشه غرورش را پرورش مىدادم و باد دماغش را زياد مىكردم و به او تلقين مىكردم كه تو از على و عمر شايستهترى و اگر پيامبر حاضر بود، تو را خليفه خود مىكرد. بعد از مدتى، يك زن مسيحى - كه پيشاپيش مأمور فاسدكردن جوانان مسلمان در بصره بود - را به صيغۀ محمد بن عبدالوهاب درآوردم [درحالىكه صيغه نزد اهل تسنن حرام است] سپس، با آن زن، محمدبن عبدالوهاب را به خوردن مشروب تشويق كردم تا عاقبت موفق شدم. سپس نماز، روزه و جهاد را امرى مستحب و نه از اصول دين در نظرش جلوه دادم و همه را پذيرفت و با هم عمل مىنموديم ... .
محمد بن عبد الوهّاب در سال 1160ه.ق با هماهنگىهاى مستر همفر، نمايندۀ دولت بريتانيا و ديگر دستهاى پنهان با «محمد بن سعود» (جدِّ آلسعود) كه امير شهر «عينيه» بود، آشنا شد. محمدبنسعود، جدّ اعلاى پادشاهان سعودى، احساس كرد مىتواند از وجود محمد بن عبدالوهّاب براى توسعۀ قلمرو خود مدد گيرد؛ زيرا تعدادى جوان پرجوشوخروش دور او را گرفته، سر بر فرمان او بودند؛ آنها نيروى خوبى براى پيشبرد اهداف ابنسعود به حساب مىآمدند. بدين ترتيب، محمد بن عبدالوهاب در اين شهر با كمك محمد بن سعود به گسترش فرقه خود