22البته بايد در نظر داشت، ما كه مىگوييم بايد ماهيات و معانى را به وجود آورده و از اكتفا به ظاهر پرهيز كرد، منظور اين نيست كه بايد به شكل ظاهر بىاعتنا باشيم؛ بلكه بايد هم جلوۀ ظاهرى را ايجاد نموده و هم معنى و باطن را؛ همانگونه كه خداوند از ما خواسته و رسول خدا (ص) انجام مىداد. زيرا شكل و ظاهر نيز بسيار مهم است . و اگر كسى مانند صوفىها، اصلاً جلوۀ خارجى و شكل ظاهرى را رعايت نكند، خود و ديگران را گمراه نموده و با اين عمل از دين خارج مىشود.
آنان ادعا مىكنند كه در پى حقايق بوده و به شكل ظاهر كارى ندارند، ولى مىبينيم كه حقايق را نيز بوجود نمى آوردند و كسى كه شكل ظاهر را ترك كند، حتماً روح و ماهيت را نيز ترك خواهد كرد و ضرر اين كار از هر چيزى براى اسلام بيشتر است؛ زيرا بقاى دين با حفظ شكل و ظاهر آن است. اين نه بدان جهت است كه اسلام از شكل ظاهرى و معناى باطنى تشكيل شده و كسى كه يكى از اين دو را ترك كند، اسلام را ترك كرده است -كه گرچه اين مطلب درستى است وكسى در آن شكى ندارد- بلكه بدين علت است كه مراقبت از ظواهر و حفظ آن، موجب پيروى بيشتر مردم از دين مىشود؛ زيرا معانى دين امورى باطنى است كه معمولاً براى مردم آشكار نمى گردد تا از آن پيروى كنند. تنها چيزى كه مردم مىبينند، شكل ظاهرى معانى دين است و علت اينكه سفارش بيشترى به روح ومعانى دين مىكنيم، اين است كه نزد شارع، روح و معانى مهمتر از شكل و ظاهر آن است. بنابراين به همان مقدار كه به شكل و ظاهر اهميت مىدهيم، بايد به روح و معنا نيز اهميت دهيم.