8
توسّل
«توسّل» يعنى در پى «وسيله» بودن؛ وسيله و واسطه آوردن براى انجام كارى؛ واسطه قرار دادن پيامبر و اهلبيت نزد خداوند، براى آمرزش گناهان يا برآورده شدن حاجات و استجابت دعاها. توسّل به اهل بيت، مورد سفارش پيشوايان دينى و امرى مشروع است و در قرآن كريم هم آمده است: گناهكارانى كه به خويش ستم كردند، اگر به رسول خدا (ص) توسّل جويند و از او بخواهند كه براى آنان استغفار كند، خدا را آمرزنده و توبهپذير خواهند يافت. 18
حضور در آستانِ اولياى الهى و زيارت و توسّل، ريشهاى دينى و قرآنى دارد، امّا وهابيون اين امر را نيز مثل تبركّ و زيارت قبور، شرك مىدانند. بنابر روايات، انبياى پيشين نيز به پيامبر و خاندان او و پنج تن اصحاب كساء متوسّل مىشدند و فرقى ميان زنده يا مردۀ اين اولياى الهى نيست. در منابع اهل سنت هم نمونههاى فراوانى نقل شده كه از آداب زيارت، حضور در كنار مرقد پيامبر خدا (ص) و توسّل به او در پيشگاه پروردگار و شفيع قرار دادن وى براى آمرزش گناهان شمرده شده است. 19 در توصيههاى معصومين، كيفيت نوشتن رقعه و توسّل به اهلبيت و دعاهاى گوناگون توسّل براى برآورده شدن حاجات نقل شده است. 20 عالمان و محقّقان، بحثها و تأليفات سودمندى در تبيين اين مسئله و دفع شبهات دارند كه مراجعه به آنها مفيد است. 21
توليت
به معناى ولايت بخشيدن، كسى را بر كارى گماشتن و واگذارى امور وقف و حرمها و مساجد به كسى است. نيز توليت و «مقام توليت» به كسى گفته مىشود كه سرپرستى ادارۀ امور يك آستانه، حرم يا مسجد را بر عهده دارد. اين مقام از سوى حكومت و رهبر واگذار مىشود. در گذشته از متوليان حرمها و آستانهها با عنوانِ «كليددار» هم ياد مىشده است. در عهد جاهليت، كعبه و مسجدالحرام توليت و كليددار داشته و يكى از شئون مذهبى به شمار مىرفته است. در فتح مكّه، وقتى پيامبر وارد مسجدالحرام شد، كسى را فرستاد تا «عثمان بن طلحه» را كه كليددار كعبه بود بياورند يا كليد كعبه را از او بگيرند و درب كعبه را گشوده و آن را شستوشو دهند. معمولاً منصب كليددارى نسل به نسل منتقل مىشد. 22 كليددارى، به معناى رياست خدّام حرم سيد الشهدا (ع) نيز هست و اين عنوان احترامآميز در كربلا به خاندانهايى كه اين سمت را داشتند، گفته مىشد. 23
جارالله
يعنى همسايۀ خدا. به كسى گفته مىشود كه در شهر مكّه و كنار خانه خدا اقامت كند و مجاور كعبه باشد يا به آنجا پناهنده شود. زيارتگاهى همچون مسجدالحرام كه هم مقدّس است و هم مأمن و پناهگاه، مورد توّجه زائران و پناهجويان بوده است. اين علاقه سبب مىشده كسانى از شهر و ديار خود هجرت كنند و مقيم شهر مكّه شوند. به «زمخشرى» هم كه يكى از دانشمندان شيعه است، «جارالله» گويند؛ چون مدّتى مقيم مكّه بود. سنائى دربارۀ مجاورت خانۀ خدا گويد:
جان فرستادى به حج، حج كرد و آمد نزد تو
دل مجاور گشت آنجا، گر نيايد، گو مياى
جَنّةالبقيع
قبرستان بقيع. از آنجا كه بنابر احاديث، قبر صالحان، باغى از باغهاى بهشت است ( روضةٌ من رياض الجنّه ) به آن مزار مقدّس كه هزاران انسان شايسته، از جمله چهار امام معصوم و فاطمۀ بنت اسد و عباس بن عبدالمطلب را در برگرفته، « جنةالبقيع » گفته مىشود. در مكّه مُكرمه نيز به قبرستان ابوطالب كه قبرستانى قديمى و بزرگ است و قبور حضرت خديجه، عبدالمطلب، عبد مناف، هاشم و بعضى از شخصيتهاى صدر اسلام در آن قرار دارد، « جنّة المعّلى » گفته مىشود.