15و تمام آنچه ابراهيم براى آن قيام كرد، قيام كند و پاى استوار دارد.
جالب است كه «قياماً للناس» در كعبه و حج، بهطور مطلق آمده و مقتضاى آن اين است كه: قيام و مقاومت انسانها، در تمام آنچه بايد براى آن بپا خيزند و ايستادگى كنند، در پرتو قيام كعبه و برپايى حج ميسّر است.
و بالأخره قيام تا پرپايى «قيامت» استمرار دارد؛ تا آن هنگام كه همۀ خلايق از گورها بپاخيزند.
بارى، اين ويژگى است كه از حج چهرهاى ممتاز و منحصر به فرد در ميان ديگر فرايض مىسازد و به دليل همين گستردگى مفهوم است كه حج و فلسفۀ اسرارآميزآن، همچنان پويا و زايا و شگفتىآفرين مىباشد، هرچند براى بسيارى ناشناخته مانده است.
برخى تحليلگران، احكام را به دو دستۀ «محكم» و «متشابه» تقسيم كردهاند (همانند قرآن كه آيات محكم و متشابه دارد)، براى «احكام محكم» مثال جهاد را مىآورند كه انگيزه و هدف و نتيجه آن روشن و سهل الوصول است. و براى «احكام متشابه» حج را، بدين معنا كه حج همانند قرآن بطون هفتگانه و يا هفتادگانه دارد، گنجينهاى است با زواياى بيشمار كه هركس بقدر فهم و دانش خود آنرا درك مىكند و با اينهمه حقايق آن تمامناشدنى است و پابپاى حركت زمان و رشد انديشه بشر رو به شكوفايى است و هراندازه به بحث و بررسى فلسفه حج بپردازند نكات تازهترى را خواهند يافت. روايات نيز به اين ژرفاى فناناپذير حج اشاره دارد:
زرارة بن اعين گويد: «خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم فدايت شوم! حدود چهل سال است كه مسائل حج را از شما مىپرسم و شما فتوا مىدهيد...(و تمام نمىشود) حضرت فرمود: زراره! خانهاى كه دو هزار