110كشيدهاش و با ضريح زيبا و ظريفش، در طول تاريخ، در ميان ساير بقاع مانند قرص ماه در ميان ستارگان مىدرخشيد و بر همۀ مقابر موجود در مدينه؛ از ياران و اقوام رسول خدا، نور و روشنايى مىبخشيد كه اينك در اثر جهل و نادانى كوته نظران و جور ظلم ستمگران، نه از آن عبادت كنندگان بجر به صورت محدود خبريست و نه از آن گنبد و بارگاه اثرى.
يكى از جهانگردان غربى به نام مستر ريتر RITET كه به فاصلۀ كوتاه از ويرانى اين حرم و ساير مقابر و حرمها، بقيع را ديده، ويرانى آنجا را چنين ترسيم نموده است:
چون وارد بقيع شدم، آنجا را همانند شهرى ديدم كه زلزله شديدى در آن به وقوع پيوسته و به ويرانهاى مبدّل ساخته است؛ زيرا در جاى جاى بقيع بجز قطعات سنگ و كلوخ بهم ريخته و خاكها و زبالههاى روى هم انباشته و تيرهاى چوب كهنه و شيشههاى درهم شكسته و آجرها و سيمانهاى تكه تكه شده، چيز ديگرى نمىتوان ديد، فقط در بعضى از رهگذرهاى تنگ اين قبرستان از ميان اين زبالهها راه باريكى براى عابرين باز نمودهاند. و اما آنچه در كنار ديوار غربى بقيع ديدم، تلى بود از تيرهاى قديمى و تختههاى كهنه و سنگها و قطعات آهن روى هم انباشته كه اينها بخشى از زبالهها و بقاياى مصالح ساختمانهاى ويران شدهاى بود كه در كنار هم انباشته بود ولى اين ويرانىها و خرابيها نه در اثر وقوع زلزله و يا حادثۀ طبيعى، بلكه با عزم و ارادۀ انسانها به وجود آمده است و همۀ آن گنبد و بارگاههاى زيبا و سفيد رنگ كه نشانگر قبور فرزندان وياران پيامبر اسلام بود، با خاك يكسان گرديده است.
او اضافه مىكند: چون براى مشاهدۀ بيشترِ اين آثار، كه نشانگر قبور مسلمانان صدر اسلام و تاريخسازان روزگار است، در ميان سنگ و كلوخ حركت مىكردم. از زبان راهنمايم شنيدم كه از شدت ناراحتى اين جملهها را آهسته! تكرار مىنمود:«استغفراللّٰه»، «استغفراللّٰه».«لا حول ولا قوّة الا باللّٰه». 1
مدارس آيات خلت من تلاوة...
و گويى دعبل خزاعى همان وضع تأسف بار را به نظم آورده و با شعر خود مجسم