14كرده است.
مؤلّف در اين كتاب كوشيده است زندگى فاطمۀ زهرا عليها السلام را، كه با سيرۀ نبوى در همۀ ابعادش پيوند خورده، تبيين كند؛ زيرا آن گرامى، تربيت شدۀ دامان نبوّت است كه از چشمهسار وحى سيراب گشته و در رنجهاى رسالت و دعوت به اسلام همپاى پدر گام برداشته و با صبر و فداكارى و بىاعتنايى به زيورهاى زندگى دنيا، هستى خويش را در راه اهداف والاى پدر گرامىاش فدا كرده و مثل اعلاى استقامت و جهاد گرديده است.
در حساسترين مقاطع تاريخ رسالت آسمانى پيامبر اسلام، از آغاز تا پايان، زهرا عليها السلام شاهد تمام حوادث تلخ و شيرين بوده كه در تأسيس بزرگترين مكتب حياتبخش آسمانى، نقش آفرين بوده و لحظهاى از آن غايب نبوده است. او در عشقِ به خدا ذوب شده و از معارف آسمانى اسلام مايه گرفته تا اسوۀ زنان و سيدۀ بانوان عالم گرديده است.
به گفتۀ مؤلّف:
«سخن گفتن از تاريخ فاطمه عليها السلام در حقيقت به نمايش گذاشتن بخش بنيادين تاريخ امّت اسلام است. از نخستين رنجهاى رسالت، مبارزات اوليّه در سالهاى مكّه، ستم قريش و ايستادن آن دختر گرامى در كنار پدر، شجاع، قدرتمند، پايدار، مطيع، مؤدّب، امانتدار و نگهبان و همراه پدر و اين افتخار او را بس كه نورديده و جلوهاى از مصطفى صلى الله عليه و آله است كه در مدرسۀ نبوّت پرورش يافته و با فضايل اخلاق، در بالاترين سطح سرشته شده است.»
مؤلّف تأكيد مىورزد كه امّت اسلامى، بهويژه زنان و دوشيزگان هر عصر، مىبايست زندگى آن بزرگوار را الگوى خويش سازند: «زندگى سرور زنان جهان سراسر درس و عبرت و اندرز است و بهترين درسى است كه استاد به شاگردانش مىآموزد و پدر به فرزندش منتقل مىكند.» از اينرو سيرۀ سيدۀ زنان عالم نه تنها به عنوان تاريخ بلكه به عنوان بهترين سرمشق عمل مطرح است تا زن مسلمان را از دنبالهروىِ بيگانگان رهايى بخشد و در اين زمان، كه بشر از جهت صفاتِ واقعى انسانى فقيرتر از هر عصر ديگر است، پيروان آيين محمّد صلى الله عليه و آله از اسوههاى بشريّت الهام گيرند.
مهمترين سرفصلهايى كه مؤلّف براى كتاب برگزيده، عبارتند از: