15 [و بايد در كنار يكديگر معنا شوند]. فهم برخى روايات نيز مشكل است؛ به طورى كه ظاهر روايت اقتضا مىكند خداوند را به انسان تشبيه كنيم. مانند اين حديث قدسى: «هركس به من يك وجب نزديك شود، به اندازه يك ذراع به او نزديك مىشوم...». همچنين احاديثى هستند كه از معناى آنها پرسيده مىشود؛ زيرا فقط فقيهان معناى اين احاديث را مىفهمند.
پس كسى كه گردآورنده احاديث است، ولى هرگز در آنها تفقه و درنگ نمىكند، ممكن است خاص را بر عام حمل كند يا برعكس. همچنين ممكن است معناى روايت را بر ظاهر آن حمل كند. اينكه گفته مىشود «كسى را مىتوان فقيه ناميد كه به احاديث آشنا باشد» سخنى نادرست است؛ زيرا با آشنايى به احاديث، نمىتوان فقيه شد؛ بلكه بايد اهل تفقه در حديث بود. پس اگر كسى در روايات تفقه نكند، فقيه نيست؛ اگرچه گردآورنده احاديث باشد؛ بلكه طبق گفته «ابن عيينه» وى صلاحيت تفقه را پيدا كرده است. 1
«فضل بن دُكين» كه از مشاهير شيوخ بخارى است، مىگويد:
نزد زفر بن هذيل، از شاگردان بزرگ ابوحنيفه مىرفتم. او در حالىكه لباسى به دور خود پيچيده بود، مىگفت: اى لوچ! بيا تا احاديث تو را غربال كنم. من نيز احاديثى را كه شنيده بودم، نقل مىكردم. سپس او به من مىگفت كدام حديث معتبر و كداميك نامعتبر است، يا كدام حديث ناسخ و ديگرى منسوخ است. 2