45 و ترور شخصيت اولياى الهى است]. آنها را جاهل و صوفي نسب و در شمار بدعتگذاران قرار مىدهند. به درستى كه اينان مصداق ضربالمثل مشهور هستند كه «به آنان ناسزا گفتم و آنان هم شتر را دزديدند». 1 آنان نفهميدهاند كه مبناى اين امر، صفاى باطن و زلالى سيرت و نيز پيروى از طريقت و برگزيدن حقيقت است.
آنچه نقل كرديم، سخن دانشمندى بزرگوار است كه با وجود ارتباط نداشتن با تصوف، درباره افراد داراى كرامت چنين سخن مىگويد. اين سخنان براى كسانى كه خون برگزيدگان امت را به آسانى مىريزند، مايه عبرت است.
علامه جرجانى در آغازه حاشيه خود بر «المطالع» به هنگام تبيين دليل درود فرستادن بر پيامبر و خاندان ايشان از نگاه شارح و نيز دليل نياز به توسل به آنان براى كسب فيض مىگويد:
اگر اشكال شود كه توسل به ايشان وقتى قابل تصور است كه زنده باشند، اما اگر روح آنها از تن جدا شد، اين توسل بىمعناست زيرا دليل مقتضى اين مقام وجود ندارد، پاسخ ما اين خواهد بود كه رسول اعظم و خاندان ايشان روزگارى به بدن تعلق داشتند، اما با همتى والا به دنبال رساندن