16
يُؤَدِّي إِلَى غُفْرَانِهِ مَنْصُوبٌ عَلَى اسْتِوَاءِ الْكَمَالِ وَ مَجْمَعِ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلَالِ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَأَحَقُّ مَنْ أُطِيعَ فِيمَا أَمَرَ وَ انْتُهِيَ عَمَّا نَهَى عَنْهُ وَ زَجَرَ اللَّهُ الْمُنْشِئُ لِلْأَرْوَاحِ وَ الصُّوَرِ.» 1
عيسى بن يونس گفت: عبد الكريم بن ابى العوجا از شاگردان حسن بصرى بود كه از اسلام برگشت و منحرف شد. وى در حال ارتداد و سركشى به مكه آمد، براى اين كه حج گزاران را سرزنش كند. به سبب بدزبانى و عقايد فاسدش دانشمندان از مجالست و همنشينى او پرهيز ميكردند. در مكه با جماعتى از همفكرانش به نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: آنچه در اين مجلس رد و بدل ميشود بايد به امانت بماند و جايى نقل نشود. هر كسى كه سرفه در گلويش گير كرده بايد سرفه كند تا راه نفسش باز شود، آيا اجازه ميدهيد با شما سخنى بگويم؟ امام(ع) فرمود: «سخن بگو.»
ابن ابى العوجا گفت: تا به كى به گرد اين بنا ميگرديد و به اين سنگها پناه ميآوريد؟ و عبادت ميكنيد اين خانهاى را كه از سنگ و گل ساخته شده و مانند شتران دور آن هروله