22عدهاى است، فقط بعضى مىتوانند به اسرار پى ببرند و براى همين آنها در اعمال حجّ شان هم يك حالت ديگرى دارند. مثلاً در موقع احرام، حضرت امام صادق (ع) نمىتوانست لبيك را بگويد. راوى مىگويد: عرض كردم آقا قافله رفت و همه مُحرم شدند، لبيكها را گفتند و رفتند، شما هم لبيك را بگوييد. حضرت فرمود: اگر من بگويم لبيك و خدا بگويد لا لبيك آن وقت چه مىشود؟ از اين جا معلوم مىشود كه امام صادق(ع) به عمق قضيه و به سرّ اخفاى قضيه توجه دارد و مىداند كه با چه كسى دارد تكلم مىكند و به چه كسى مىگويد لبيك. اين حالتى است كه به همه دست نمىدهد. آنهايى كه به سرّ قضيه و به عمق آن رسيده اند داراى چنين حالاتى هستند.
انسان نبايد به عقل يا به سير و سلوكش مغرور باشد؛ زيرا ممكن است همان سير و سلوك تخيلاتى براى او ايجاد كند كه باعث گرفتارى اش شود و براى همين است كه هر فردى احتياج به راهنما دارد تا او را به مقصد برساند. آنهايى كه اهل سير و سلوك هستند بايد در پرتو نور راهنما حركت كنند.
اين سير و سلوك بايد تحت تأثير وحى و نبوت و ولايت باشد. پس راهنمايى مىخواهد تا دستش را بگيرد و ائمه(ع) بايد هدايت به امر را بر عهده بگيرند و اين هدايت به امر، دستگيرى است؛ يعنى دست انسان را بايد بگيرند و به مقصد برسانند. ما بايد از آمادگى روحى زائران و از رهنمودهاى ائمه اطهار(ع) بهره بگيريم و استفاده كنيم. اگر مىخواهيم به اسرار وارد شويم ناچاريم از بيانات معصومين(ع) بهره بگيريم و از حرفهاى صوفيانه پرهيز كنيم.