21بندى، اوّل حكمت است كه تا حدودى معلوم است بعد سرّ كه عميق تر است و بايد به بطن قضيه برويم و جزو بطون است و بطن آخر، همان اخفى است. اينها را فقط خدا و معصومين(ع) مىدانند؛ زيرا آنها علم لدنى دارند. علمشان ذاتى نيست، به آنها افاضه شده است. مثلاً در آيه شريفهاى داريم كه «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً» [رعد: 43] مىگويند شما مرسل نيستيد «قُلْ كَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتٰابِ» [رعد: 43] در روايات تفسير شده «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتٰابِ» يعنى اميرالمؤمنين(ع).
پس اسرارى وجود دارد كه برخى به آن مىرسند و چه بسا ممكن است بعضى از انبيا هم به آن نرسيده باشند. در سوره كهف آن جا كه قضيه حضرت موسى(ع) و حضرت خضر(ع) آمده است، ذكر مىشود كه خضر سر بچهاى را بريد. موسى اعتراض كرد. خضر كشتى آن مساكين را سوراخ كرد موسى اعتراض كرد خضر ديوارى را كه در حال فرو ريختن بود، تعمير كرد. موسى اعتراض كرد و از اوّل خضر گفته بود كه تو در مورد كارهايى كه من انجام مىدهم صبر ندارى. تو صبور نيستى كه تحمل داشته باشى با اين كه حضرت موسى قول داده بود نمىتوانست تحمل كند و كاسه صبرش لبريز مىشود در آن موقع بود كه حضرت خضر اسرار را برايش گفت كه اين بچه اگر زنده مىماند فاسد مىشد و چون پدر و مادر خوبى داشت خداوند مىخواست فرزند بهترى به آنها بدهد بنابراين مأمور شدم اين يكى را سر ببرم يا اگر كشتى مساكين را سوراخ نمىكردم غاصبى اين كشتى را از آنها مىگرفت و... اينها اسرار است و نمىتوانيم بگوييم تشريعات اسرار ندارد. اسرار، ويژه