61تشيّع سختترين كيفر را داشت و حتى پسر از دست پدرش به قاضى شكايت مىكرد كه چرا پدر او را على ناميده است!
گروهى بىشمار از شيعيان در قرنهاى گذشته با ظلم و استضعاف رو به رو بودهاند. پس طبيعى است كه از بين تسليم شدن در مقابل دشمن و ريشهكن شدن و نابودى راه ميانه را برگزينند; از جهتى ظلم و شكنجه را از خود دور سازند و از جهت ديگر در معرض از بين رفتن و نابودى و ريشه كنى قرار نگيرند، و اين همان تقيه است.
اين كه ابن تيميه گفته است: تقيه همان دروغ و نفاق است 1، مطلبى بى دليل است كه عقل آن را نمىپذيرد و كتاب و سنت آن را تأييد نمىكنند و برخلاف مسلمات عقلى و نقلى است.
شيعيان معتقد به تقيه هستند. آنان ايمانشان را مىپوشانند و براى حفظ جان خود، موافقت خود را با كسانى كه اشتباه و انحرافشان معلوم است آشكار مىكنند. كجاى اين كار نفاق است؟! در حالى كه نفاق، آشكار كردن ايمان و پنهان داشتن كفر است و اين بر خلاف آن چيزى است كه شيعه انجام مىدهد; بلكه به كلى ضد آن است. اگر دين اسلام تقيه را مباح نكرده بود، هيچ يك از شيعيان بدان عمل نمىكردند.
* انواع تقيه
مىتوان تقيه را بر اساس ضوابط مختلف به شكل زير تقسيمبندى كرد:
الف) بر حسب كسى كه از او تقيه مىشود: 1. تقيه از كافر،
2. تقيه از مسلمان;
ب) بر حسب عمل: 1. تقيه در عبادت،
2. تقيه در فتوا،
3. تقيه در سياست;
ج) بر حسب احكام: 1. تقيه جايز،
2. تقيه واجب،
3. تقيه حرام.
تقيه از كافر: همه مسلمانان اين قسم از تقيه را قبول دارند. همان