18همنشينى و همسخنى با خدا نيست. اگر كسى قدر و منزلت اين مجالست را بداند، قالب تهى مىكند و يك لحظه مرغ وجودش تاب تحمل قفس جسم را نمىكند.
«فضيل بن عياض مىگويد: جوانى ديدم اندر موقف خاموش ايستاده و سر فرو افكنده همه خلق اندر دعا بودند و وى خاموش! گفتم: اى جوان تو نيز چرا دعايى نكنى. گفت: مرا وحشتى افتاده است، وقتى كه داشتم از من فوت شد. هيچ روى دعا كردن ندارم. گفتم: دعا كن تا خداى تعالى به بركت اين جمع ترا به سر مراد تو رساند. خواست كه دست بردارد و دعا كند، نعرهاى از وى جدا شد و جان با آن نعره از وى جدا شد. 1»
حج به معناى قصد است و قصد بدون مقصود ممكن نيست. مقصد، حج بيت اللّٰه و كعبه است. كعبه دو قسم است؛ كعبه صورى و كعبه معنوى. آن كه به دنبال صورت كعبه است، حج ظاهرى به جاى آورده و از رسيدن به باطن حج محروم است. به اين گونه حج، «حج آفاقى» مىتوان گفت.
اما اگر مقصد حج، كعبه معنوى و بيت واقعى و حقيقى بود، «حج انفسى» حاصل شده است.
در حج انفسى احرام، تلبيه، طواف، نماز طواف، سعى، عرفات، منا، رمى و ذبح معناى ديگرى دارد و صورتى واقعى پيدا مىكند و گرنه در حدّ ظاهر و سير آفاق و انجام اعمال بى محتوا باقى خواهد ماند.
كعبۀ معنوى و بيت اللّٰه حقيقى، مقام قلب است. مقام قلب دو مقام است؛ يا مقام قلب انسان كبير، كه همان بيت معمور يا لوح محفوظ است و يا مقام قلب انسان صغير كه از آن به مقام نفس يا مقام فؤاد تعبير مىشود؛ بنابراين، مقصد حج انفسى، يا اتصال به حقيقت انسان كامل است يا اتحاد با حقيقت انسان صغير، كه در هر دو صورت، حاجى گامى در جهت نيل به حج حقيقى برداشته است.
در حديثى، دربارۀ كعبه آمده است:
«اِنّ أَوّلَ بَيت مَدَت عَلى الماءِ وَ ظَهَرت عَلى وَجهِهِ كانَتِ الكَعبَة قَبلَ الاَرضِ