19مِنْ رَّبكم و ليزيدنَّ كثيراً منهم ما انزل اليك مِنْ رَبّك طُغيانا و كفراً فلا تأسَ على القومِ الكافرين». 1
يعنى صرف عمل كردن به تورات كافى نيست بلكه بايد به قرآن هم به عنوان يك كتاب آسمانى و تكميلكنندۀ تورات و انجيل عمل كنيد و عدم عمل به قرآن به معنى عمل نكردن به قسمتى از خود تورات است.
جالب است بدانيم آيه فوق زمانى نازل شد كه يهوديان از اين موضوع يعنى از دست دادن وجه علمى خود احساس خطر كرده، لذا به نزد پيامبر آمدند و گفتند: قرآن مورد اختلاف است و تورات مورد اتفاق. 2
خوب ببينيد پس اينجا يك روزنه اميد بيشتر براى يهوديان باقى نماند و آن مسأله جانشينى بود، بدين معنى كه چون پيامبر پسر و جانشين ندارد پس از فوت ايشان همه چيز تمام مىشود و يهود به ولايت خويش بازمىگردد. (مهم)
اما درست همينجا بود كه اين آخرين دريچۀ اميد كفار و منافقان با نزول آيه (اكمال) (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) از بين رفت و آيه انتهايى اين فراز هم ناظر به همين موضوع است (فَلاٰ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي )
يعنى از توطئه يهود و منافقين نترسيد كه با اين كار اسلام استمرار مىيابد.
بنابراين اگر تمام مسايل اسلامى اعم از اصول و فروع دين را استقصاء كنيم مىبينيم آنچه در اينجا تازه است و بحثى در مورد آن نشده همين مسأله (ولايت اسلامى) است و افزون بر اين در آنچه گذشت نشان داديم كه فضاى سوره و زمان هم دال بر اين مدعاست و لذا سخن فخر رازى را نمىتوان صحيح دانست.
بنابراين با نزول اين آيه دوران ولايت طولانى مدت بنىاسرائيل به پايان رسيده و به مسلمانان منتقل شده است.