23«در نخستين حج، من به جز خانه هيچ چيز نديدم، دوم بار خانه و خداوند خانه ديدم و سوم بار همه خداوند خانه ديدم هيچ خانه نديدم». 1از اين روست كه عارفان گفتهاند: «اظلم الأشياء دار حبيب بلا حبيب » . 2عارفى درباره حكمت نامگذارى حج لطيفهاى دارد. او ذيل آيه ( اَلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومٰاتٌ... ) 3؛ «حج در ماههاى معينى است...»، درباره دو حرف حج چنين مىگويد:
«حاء اشارت است به حلم خداوند، جيم اشارت است به جرم بندگان و آلودگى ايشان، چنانستى كه الله گفتى: بنده من اكنون كه جرم كردى بارى دست در حبل حلم من زن و مغفرت خواه كه بيامرزم، كه هر كس آن كند كه سزاى وى باشد، سزاى تو نابكارى و سزاى من آمرزگارى! ( قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلىٰ شٰاكِلَتِهِ ). بنده من! اگر زانك عذر خواهى، عذر از تو و عفو از من، جرم از تو و ستر از من، ضعف از تو و برّ از من، عجز از تو و لطف از من، جهد از تو و عون از من، قصد از تو و حلم از من. بنده من! چندان دارد كه عذرى بر زبان آرى و هراسى در دل و قطره آب گرد ديده بگردانى، پس كار وامن