26
كتابخانۀ مسجدالنبى
عصر جمعه گشتى در بازار و مغازهها و ديد زدن روى اجناس و قيمتها و فروشندگان و خريداران زدم. نوع كالاهايى كه زائرين مختلف از كشورهاى گوناگون مىخرند، قابل توجّه است. غروب شد.
جمعيّت، سيلآسا به سوى حرم نبوى و شركت در نماز جماعت روان بود. من هم قطرهاى از اين سيل شدم و وارد مسجدالنبى گشتم.
نماز مغرب خوانده شد. در پى كتابخانۀ حرم پيامبر بودم كه قبلاً در داخل شبستان مسجدالنبى بود. البته خيلى پيشترها در بيرون مسجد بود. ولى در توسعههاى پيشين، به داخل مسجد آوردند. خود را در نزديكى كتابخانۀ مسجدالنبى يافتم. فاصلۀ نماز مغرب و عشا را كه بيش از يك ساعت مىشود، به ذهنم آمد به كتابخانه بروم. سالهاى قبل هم از كتابخانه ديدن كرده بودم. اين بار، در طبقۀ همكف، تابلوى كوچكى كه روى آن عبارتِ «قاعةالمطالعه» ديده مىشد ديدم، بصورت قفسۀ باز در اطراف و ميز و صندلى مطالعه در وسط و جوانانى مشغول مطالعه و تحقيق يا رسالهنويسى. دورى زدم و كتابها را نگاه كردم. اغلب آنها فقه، حديث، تفسير، علوم قرآنى، كتابهاى فهرست و راهنما بود. و دريغ از يك كتاب از تأليفات شيعه! كتابخانههاى ما مملوّ است از آثار مؤلفان اهل سنّت در همۀ زمينهها، امّا اينان چنان بسته مىانديشند و آنگونه تعصّب دارند كه هيچ كتاب شيعه را به قفسههاى كتابخانهشان راه نمىدهند. البته كتابهايى در ردّ شيعه و مثلاً بدعتهاى صاحبانِ فِرَق هم بود.