72
ه) از درخت نبوت و معدن رسالت
روزى حضرت زينب عليها السلام در محضر دو برادرش حسن و حسين عليهما السلام نشسته بود.
آنها دربارۀ بعضى از گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله با هم گفتوگو مىكردند.در اين هنگام، حضرت زينب عليها السلام به دنبال سخنان برادرانش،نكات جالب و زيبايى را بيان فرمود.
پس از تمام شدن نكات و توضيحات حضرت زينب عليها السلام،امام حسن عليه السلام به خواهرش فرمود:«إِنَّكِ حَقّاً مِنْ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَمِنْ مَعْدَنِ الرِّسالَةِ» 1؛«به راستى كه تو از درخت نبوّت و معدن رسالت هستى».
حضرت زينب عليها السلام وارث خاندانى بود كه سرسختترين دشمن آنان«يزيد» دربارهشان گفته است:
إِنَّ هٰؤُلاءِ وَرَثوُا الْعِلْمَ وَالْفَصاحَةَ وَ زَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً. 2
اينان خاندانى هستند كه فصاحت و دانش را از پيامبر صلى الله عليه و آله به ارث بردهاند و آن را همراه شيرخوارگى از پستان مادر مىمكند.
و) معرفت حضرت زينب عليها السلام
وقتى حضرت زينب عليها السلام،به همراه اسرا وارد قصر«دار الاماره»شد،گفتوگويى بين«عبيد اللّٰه بن زياد»،فرماندار كوفه و حضرت زينب عليها السلام صورت گرفت.سپس ابن زياد با طعنه به حضرت زينب عليها السلام گفت:«چگونه ديدى آنچه را خدا با برادرت انجام داد؟».حضرت زينب عليها السلام با معرفتى عميق اين كلام زيبا و معروف را فرمود:«ما رَأَيْتُ إِلّاٰ جَمِيلاً...» 3؛«جز نيكويى چيزى نديدم...»؛زيرا آل پيغمبر صلى الله عليه و آله جماعتى هستند كه