30او زينب عليها السلام است، دختر على و فاطمه عليهما السلام .
كاروان وارد جادّه اصلى مدينه مكّه مىشود و به سوى شهر خدا مىرود. بعضى از ياران امام، به حضرت پيشنهاد مىدهند كه از راه فرعى به سوى مكّه برويم تا اگر نيروهاى امير مدينه به دنبال ما بيايند نتوانند ما را پيدا كنند. امّا امام در همان راه اصلى به سفر خود ادامه مىدهد. 1از طرف ديگر امير مدينه خبردار مىشود كه امام حسين عليه السلام از مدينه خارج شده است. او خدا را شكر مىكند كه او را از فتنۀ بزرگى نجات داده است. او ديگر سربازانش را براى برگرداندن امام نمىفرستد.
جاسوسان به يزيد خبر مىدهند كه امير مدينه در كشتن حسين كوتاهى نموده و در واقع با سياست مسالمتآميز خود، زمينۀ خروج او را از مدينه فراهم نموده است.
وقتى اين خبر به يزيد مىرسد بىدرنگ دستور بر كنارى امير مدينه را صادر مىكند، ولى كار از كار گذشته است و اكنون ديگر كشتن امام حسين عليه السلام كار سادهاى نيست. 2امام در نزديكىهاى مكّه است. اين شهر نزد همۀ مسلمانان احترام دارد و ديگر نمىتوان به اين سادگى، نقشۀ قتل امام را اجرا نمود. مكّه شهر امن خداست و تا به حال كسى جرأت نكرده است به حريم اين شهر جسارت كند. امّا آيا او در اين شهر در آرامش خواهد بود؟
همسفر خوبم! آيا مىدانى ما چند روز است كه در راه هستيم؟
ما شب يكشنبۀ 28 رجب، از مدينه خارج شديم. امشب هم شب جمعه، شب سوم ماه شعبان است. ما راه مدينه تا مكّه را پنج روزه آمدهايم. چه توفيقى از اين بهتر كه اعمال عمره خود را در شب جمعه انجام دهيم.
تا يادم نرفته بگويم كه امشب، شب ولادت امام حسين عليه السلام نيز، هست.
خورشيد را نگاه كن كه پشت آن كوهها غروب مىكند. پشت آن كوهها شهر مكّه قرار