77
لا يستوي من يعمر المساجداً
و من يرى عن الغبار حائداً 1پس از اتمام كار مسجد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و جمعى از مهاجرين، براى خود اتاقهايى در اطراف مسجد و چسبيده به آن ساختند و هر كدام درى از اتاق خود به مسجد گشودند كه در هنگام نماز و اوقات ديگر، از همان درها رفت و آمد مىكردند. تا پس از چندى كه از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور آمد:
«سُدُّوا الْأَبْوٰابَ كُلَّهٰا إِلاّٰ بٰابَ عَلِىٍّ»؛ «درها را ببنديد مگر در خانه على عليه السلام را.»
چون صحابه زبان به اعتراض گشودند، پيامبر فرمود:
«مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَكُمْ وَ فَتَحْتُ بَابَ عَلِيٍّ عليه السلام وَ لَكِنَّ اللَّهَ فَتَحَ بٰابَ عَلِىٍّ وَ سَدَّ أَبْوَابَكُمْ»؛ 2 «من از پيش خود اين كار را نكردم بلكه خدا در خانۀ على را باز گذارد و درهاى شما را بست.»
8 . اخوّت با رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله
چند ماه از ورود پيامبر به مدينه نگذشته بود كه آن حضرت، طى مراسمى ميان اصحاب خود از مهاجر و انصار پيمان برادرى برقرار كرد و خود حضرتش با علىبن ابىطالب عليه السلام پيمان اخوّت بست و به ايشان فرمود: ««أَنْتَ أَخِي وَ أنَا أَخُوكَ».
و طبق برخى نقلها، رسول خدا صلى الله عليه و آله ميان مهاجر و انصار پيمان اخوّت بست و براى على عليه السلام برادرى تعيين ننمود. على عليه السلام از حضرت پرسيد:
«اى رسول خدا، ميان اصحاب خود پيمان برادرى بستى ولى مرا با هيچكس برادر قرار ندادى؟»