58غرق بودند كه ناگاه سوارى از طرف كوفه نمايان شد كه به سوى آنها مىآمد، همۀ نظرها به سوى سوار معطوف شد، با حيرت تمام ديدند كه آفتاب آسمان ولايت، امام سجّاد(ع) است كه مىآيد.
امام به صورت اعجاز آميزى از كوفه تا كربلا را طىّالارض كرده و به دفن شهيدان شتافته بود. 1
هنگامى كه حضرت سجاد(ع) مىخواست آن شخصيت بس بزرگ را كه عصارۀ تمام پيامبران و مصلحان تاريخ بود دفن كند، حديثى ديگر از كتاب سرخ كربلا را چنين رقم زد و خطاب به جسم پاره پارۀ پدر چنين گفت:
«طوبى لارض تضمّنت جسدك الطّاهر، فانّ الدنيا بعدك مظلمة، و الآخرة بنورك مشرقة، امّا الليل فمسهّد و الحزن سرمد... ؛
چه بزرگ است زمينى كه جسد پاك تو را در خود جاى داده است، پس از تو دنيا روى روشنايى نخواهد ديد درحالى كه سراى باقى با نور تو روشن و منوّر است.»
و بر روى قبر نوشت:
«هذا قبر الحسين بن علي بن ابي طالب الّذي قتلوه عطشاناً غريباً؛