39احترام حضرت را در هر حال مراعات كند. عموهاى پيامبر نيز سفارش وى را به اهل كاروان نمودند. كاروانيان به شام رسيدند و كالاى خود را مبادله كردند. هنگام معامله بين حضرت و فردى اختلاف پيش آمد، مرد شامى گفت به لات و عزّى سوگند ياد كن. پيامبر فرمود:
«ما حَلَفْتُ بِهِما قَطُّ وَ إِنّي لأَمُرُّ فَأُعْرِضُ عَنْهُما».
من هرگز به آن دو سوگند ياد نكردهام، هرگاه بر آنها عبور كنم روى خود را برمىگردانم.
آنگاه هنگام بازگشت به مكه در نزديكى شهر بُصْرى زير سايه درختى نشست نَسْطُوراى راهب كه به گفته آثار احمدى 68/ جانشين بَحيرا بود با وى ملاقات و از مَيسَرَه غلام خديجه درباره او سؤالاتى كرد. آنگاه در پايان به رسالت خاتم پيامبران بشارت داد و گفت زير سايه اين درخت جز پيامبر نمىنشيند. البته برخى از نويسندگان در صحت اين مطلب تشكيك كردهاند.
پيامبر در سفر تجارى خود سود مناسبى به دست آورد. مَيسَرَه با كسب اجازه از حضرت زودتر نزد خديجه آمد و درايت و امانتدارى وى را بازگو كرد. از همين رهگذر بود كه حضرت خديجه(س) به ازدواج با آن حضرت تمايل پيدا كرد.
در پايان اين بحث تذكر اين نكته مناسب است. اينكه در برخى نقلها آمده است رسول خدا اجير خديجه بود، صحيح به نظر نمىرسد، زيرا اولاً ابناسحاق 199/1 تصريح كرده است كه خديجه اشخاص را به كار مىگرفت و مالالتجاره خود را به مضاربه مىداد. ابوطالب هم فرمود: مردم با اموال خديجه(س) تجارت مىكنند، شما هم بيا چنين كن.