20گذشت و دل از غير او بگسست. آنگاه كه ابراهيم به منجنيق آمد و او را به سمت آتش پرتاب كردند، جبرئيل آمد و از او پرسيد: آيا حاجتى دارى؟ ابراهيم پاسخ داد: «أمّا إِلَيكَ فَلا» «امّا به سوى تو، نه!»، سپس جبرئيل پرسيد: از خدا هم حاجتى ندارى؟ ابراهيم پاسخ داد: «حسبي مِن سؤالي علمه بحالي» «آگاهى او نسبت به من، بس است كه از او نپرسم». از عارفى نقل است كه گفت:
«در نخستين حج، من به جز خانه، هيچ چيز نديدم، دوم بار خانه و خداوند خانه ديدم و سوم بار همه خداوند خانه ديدم هيچ خانه نديدم.» 1خواجه عبد اللّٰه انصارى مىگويد: 2«مرا خداوندى است كه اگر گناه كنم نراند و نعمت باز نگيرد و اگر باز آيم بپذيرد و بنوازد و اگر روى به درگاه وى آرم نزديك كند و اگر برگردم باز خواند و خشم نگيرد.»