77همۀ دارايى خود را به آنان ببخشيم، شايستۀ آنان خواهد بود. پس از ميهماننوازى، امام رو به آنان كرد و گفت: به پاس ايثار و گذشتتان، از ما چه مىخواهيد؟
پيرزن و همسرش نگاهى معنادار به هم انداختند؛ ولى در برابر كرامت امام، لب از لب نمىگشودند و چيزى نمىخواستند!
امام عليه السلام بخشش را به اوج رسانيد و هزار گوسفند و هزار دينار طلا به آنان بخشيد.
پيرزن و همسرش، از شادى در پوست خود نمىگنجيدند؛ آنان روزهايى را مىديدند كه ديگر از تنگدستى ديروز اثرى نبود. هر دو بر آن شدند چون گذشته، كريمانه زندگى كنند.
امام عليه السلام بر اين مقدار بسنده نكرد و آنان را نزد برادرش امام حسين عليه السلام فرستاد. امام هم به نيكى از آنها پذيرايى كرد و به همان اندازه كه برادر بزرگوارش به آنان بخشيده بود، هديه كرد. اما هنوز ميهمان سوم نيز در انتظار بود.
درهاى خير و بركت، به سوى اين خانوادۀ باگذشت، گشوده شده بود. امام حسين عليه السلام ، شخصى را خواست و اين ميهمانان عزيز را نزد عبداللّٰه بن جعفر فرستاد و عبداللّٰه نيز به پيروى از پيشوايان خود، همان مقدار به پيرزن بخشيد. 1