48زرۀ گرانبهاى عمرو كه همچنان بر تنش بود، با تابش خورشيد بر آن، برقى به فضا مىتابانيد؛ به گونهاى كه ديدگان هر بينندهاى را خيره مىكرد، رسم بر آن بود كه در نبرد تن به تن، شمشير و كلاهخود و زرۀ مغلوب، غنيمتى بود براى جنگجوى غالب؛ اما حضرت چنين نكرد و چيزى را از عمرو به غنيمت نگرفت. شگفتى آن گاه شد كه همه آگاه بودند از گرانبهايى و كمنظيرى زرۀ عمرو و هر كسى دلش مىخواست آن را تصاحب كند!... آنان نمىدانستند كه اين برخورد كريمانۀ حضرت، مرهمى خواهد شد بر دل ريش ريش خواهرش «عمره»؛ وقتى به بالين برادر رسيد و زرۀ پربها در تن برادر ديد، سرودهاى به صحيفۀ تاريخ، در عظمت امام عليه السلام افزود كه:
«اگر كشندۀ عمرو، جز او بود، تا جان در بدن داشتم، گريه مىكردم؛ اما كشنده، كسى است كه نمىتوان از او خرده گرفت و از ديرزمان به شرافت و كرامت مشهور بوده است.» 1