161
كرامت و بزرگوارى امام كاظم عليه السلام
مردى به نام «عمرى»، همواره موسى بن جعفر عليهما السلام را مىآزرد و به امام على عليه السلام هم دشنام مىداد. برخى از نزديكان امام عليه السلام به او گفتند: اجازه دهيد تا او را از ميان برداريم؛ ولى امام عليه السلام به شدت آنان را از اين كار باز مىداشت.
امام عليه السلام به يارانش فرمود: ببينيد محل كار يا منزل او در كجاست! خبر آوردند كه وى بيشتر در مزرعهاى بيرون شهر، سرگرم كار و فعاليت است.
روزى كه آن مرد مشغول كار بود، حضرت سوار بر مركب، به مزرعهاش رفت و سواره وارد مزرعهاش شد! فرياد مرد بلند شد كه: زراعتم را پايمال نكن! حضرت همچنان پيش رفت تا به آن مرد رسيد. در كنارش نشست و با خوش رويى، با او آغاز سخن كرد.
از او پرسيد: محصولت چقدر خسارت ديده است؟
مرد گفت: صد دينار!
فرمود: چه مقدار اميد برداشت دارى؟
گفت: غيب نمىدانم!
دوباره فرمود: تو توقع دارى زراعتت چقدر محصول بدهد؟