123شرمندگى گفتم: خدا تو را رحمت كند! من مىخواستم تو را نصيحت كنم، تو مرا نصيحت كردى.
آن مرد در حالى مرا تنها گذاشت كه قلبم از محبت و ارادت به او لبريز شده بود و لحظه به لحظه، دور شدن او را با تحسين و تمجيد تماشا مىكردم؛ تا جايى كه از افق ديدگانم دور شد. با خودم گفتم بى شك او مردى عالم و عارف است؛ امّا هنوز نمىدانستم او كيست؟
چند روز بعد، او را در جايى ديدم كه گروهى دورش گرد آمده و گوش جان به گفتارش سپرده بودند. به آرامى از يكى پرسيدم: اين شخص كيست؟ گفت: به راستى امام محمد باقر عليه السلام را نمىشناسى؟ و من تازه فهميدم كه اين همه كرامت و بزرگوارى و ديانت و دانش را تنها مىتوان در خانوادهاى يافت كه پدرش على بن ابىطالب عليه السلام و مادرش فاطمه بنت محمد بن عبداللّٰه عليهم السلام است؛ آنان كه به سرچشمۀ وحى متّصلند و از جام رحيق مختوم، نوشيدهاند... 1