58خون را در رگهايم به جوش آورد. با ديدن اين مناظر هم بر جهل و نادانى اين مردم و هم بر كفر آنان تأسف خوردم و با خود گفتم: اين مردم نادان را ببين كه حسين بن على را كشتهاند و حالا بر سر و سينۀ خود مىزنند تا حسين آنها را ببخشد و از طرفى باز بر كفر و انحراف خود پافشارى مىكنند و به خاطر اينكه نتوانستند صحابهاى همچون معاويه را نابود كنند و مثل حسين بكشند، به لعن او و پسرش مىپردازند. اگر دستم مىرسيد تكتك اينها را از بين مىبردم، ولى كارى از دست من بر نمىآمد. منتظر فرصتى بودم تا كسى را پيدا كنم كه عربى بداند و همين حرفها را به او بزنم و دق دلم را سر او خالى كنم.