49گفت: علىجان! راضى نيستى كه نسبت به من مانند هارون به موسى باشى، جز اين كه پس از من نبى و پيامبرى نيست؟
2. در روز خيبر كه ابرهاى يأس و نوميدى بر لشكر اسلام سايه افكنده بود و فرماندهان يكى پس از ديگرى با شكست باز مىگشتند، پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله و سلَّم فرمود: فردا پرچم را به دست كسى مىدهم كه خدا و رسول او را دوست مىدارند، و او نيز خدا و رسول را دوست مىدارد. از ميدان نبرد برنمىگردد مگر اين كه قلعه خيبر را فتح مىكند. هر كسى به اين اميد بود كه پيامبرصلَّى اللّٰه عليه و آله و سلَّم پرچم را به دست او بدهد. ناگهان پيامبر، على را فرا خواند و او كه دچار درد چشم بود، با كرامت پيامبر بهبودى يافت و پرچم را به دست گرفت و خيبر را فتح كرد.
3. على در روز مباهله همراه پيامبر وارد ميدان شدند.
جناب معاويه! با اين سه فضيلت، چگونه على را