42استمرار نظم ليبراليستى بينالمللى به رهبرى ايالات متحده آمريكا را تضمين نمايد و از شكلگيرى يا موفقيت دموكراسىهاى وحى محور جلوگيرى به عمل آيد.
نظم ليبراليستى بينالمللى مورد نظر غرب، براساس اصالت «مذهب مدنى» شكل گرفته است كه در آن مذهب در قالب يك نظام سياسى حاكم بر يك محيط جغرافيايى مشخص و مرزبندى شده (دولت ملى) مشروعيت مىيابد و در واقع تابعى از مدنيت آن جامعه محسوب مىشود. در نقطۀ مقابل اين امر، انديشۀ سياسى اسلام بر «مدنيت مذهبى» استوار است كه تلاش مىنمايد جوامع و نظامهاى گوناگون اجتماعى بشر را از طريق «اقناع - اجماع - اجبار» دينى نمايد. طرح خاورميانۀ بزرگتر در قالب نظم ليبراليستى بينالمللى، تجلى عينى، عملى و نظرى جهانىسازى مذهب مدنى است و اين امر درست در نقطۀ مقابل مدنيت مذهبى و تلاش جهت جهانى شدن آن است. به عبارت ديگر، نظم ليبراليستى بينالمللى مستتر در طرح خاورميانۀ بزرگتر، همانند خود ليبراليسم است. يعنى به نفى مذهب در حوزۀ فردى و خصوصى نمىپردازد بلكه تأكيد دارد كه وحى و حاكميت الهى نبايد به حوزۀ سياست، اقتصاد، امنيت و اجتماع - يعنى جايگاه و جولانگاه حاكمان ثروت و قدرت در نظامهاى سياسى مختلف - تسرى يابد. لذا ماهيت نظم ليبراليستى موجود در طرح خاورميانۀ بزرگتر را نبايد يك رويكرد پيشرو و آيندهنگر، بلكه بايد رويكردى كاملاً معطوف به گذشته و نظم شكل گرفته ناشى از صلح وستفالى در 1648 دانست.