68ناهار و شام صحيحى نموديم. ولى شب ديگرش را كه قهراً در همان نقطه [47] ماندنى شديم با آن همه اعتبار قافله و اسباب حفظ، مع هذا تا صبح از ترس اعراب آرام نگرفتيم. ظاهراً بعضى از دزدهاى چابك حربى براى دستبرد به حاج خود را به اردو در خفا نزديك ساخته بودند. كشيكچيان اردو شب را ملتفت شدند. آن شد كه تا طلوع صبح از اردوى حاج صداى شليك تفنگ گوش فلك را كر ساخت و دزدها به مقصود نرسيدند الا آن فردا كه حركت كرديم وقت ظهرى چند نفر عسكر براى پاس قافله در عقب بودند. اعراب فرصت كرده شش نفر عسكر به قتل رساندند. سه نفر هم از خودشان كشته شد. آن شب را هم كه ليله دوشبنه باشد باز در يك بيابان بىآب افتاديم. ولى آفرين به همت حكامهاى با همًت ما كه حسب التوصيه حاجى باشى نگذاشتند كه صدمۀ بىآبى را ما استشمام نماييم تا آن كه شب ديگر را رسيديم به منزل معمورۀ پرآب كه مشهور به سفينه بود كه در آنجا هم خوش گذرانيدم و عملهجات تهيه كامل از آب نمودند. به همين قياس مىرفتند كه يك منزل بىآب منزل ديگر شب را به آب مىرسيد، چه بيابانها طى كرديم. چه وادىها را پيموديم تا آن كه صبح روز دوم ذى الحجۀ الحرام كه درسه مرحلگى مكه و يكى از مواقيت خمسه و ميقات اهل جبل و ميقات ما هم در آنجا قرب دو فرسخ امتداد داشت در وادى مسلخ وى همان سر سوارى تمام حاج شيعه خلع لباس كرده تماما محرم گرديدند. چه قدر لذت برديم كه به اختيار خود كفن آخرت پوشيديم و خلع تمام تعلقات دنيا نموديم. خدا مىداند و ما مخصوصا اين بنده، وقتى كه بدن پوسيده معصيت