63[43] در آنجا سه فرقه شدند. يك جمعى در مدينه ماندنى شدند و ابداً قابل حركت به سمتى نشدند. يك فرقه هم از راه ماشين به شام از آنجا به بيروت كه با كشتى به جده بروند، از اين راه خود را به مكه برسانند تا از اعراب حربى مستخلص باشند. آن جماعت كه قرب هزار نفر مىشدند از بابت تعطيلى كشتى در بيروت به مكه وقت عمل نرسيدند. در هيجدهام ذى حجه ناچارى به جهت اعمال استحبابى به مكه وارد شدند ولى آقازاده اين تعطيل را در مدينه به توسط تلگراف معلوم كرد. لذا با جمعى ديگر كه دو هزار نفر مىشدند با كمال بيچارگى مجدداً از همان راه سلطانى عازم مكه شدند. هرچند صدمه خيلى ديدند ولى آن قدر شد كه از عمل باز نماندند كه از جملۀ ايشان مرحوم حاجى امين الشريعه خودمان بود كه وقتى كه روز هفتم وارد مكه شدند، غير از لباس احرام چيزى براى وى و همراهانش واگذار نشده بود. حتى تذكرههاى ايشان هم به يغما رفت و پسرش مرحوم حاجى ابراهيم هم تير به پايش خورده بود كه قابل رفتار به هيچ وجه نبود.
يك حالى در بيچاره مشاهده شد كه خدايا احدى نبيند! اين شد كه ده ليره از جناب حاجى نقيب استقراض نمودند. همين قدر شد كه عمل حج را حسب التكليف در موقعش طورى انجام دادند، اما ما هشت نفر كه در حمل حاجى باشى بوديم، از توجهات اعلى حضرت