43اياب و ذهاب [28] نموديم و به تقبيل آستان مقدس حضرت عصمت آيت، خاتون قيامت حضرت زينب بنت فاطمه - سلام الله عليها - كه از شهر دمشق شام به سمت غربى تا آنجا تخمياً چهار ميل راه بود روانه شديم.
وقتيكه از شهر خارج شديم چه تماشاها كه در آن قليل مسافت از خضرت بوستانها و باغات و آبهاى جارى خصوصاً از درختهاى زيتون مجلسى كه سرتاپا زيتون داشتند و خدا در قرآن تعريف آن زيتون را مىفرمايد نموديم.
وقتيكه به بقعۀ طاهره - كه داراى گنبد طلا بود و تا سه ميل راه برق مىزد - رسيديم، آن مكان و محل را از ميامن آن هيكل عصمت چون بهشت مجسم يافتيم. يك آبادى بسيار قشنگ با صفاى مختصرى، داراى آب و هواى خوب، تفرّجگاه مرغوب، خصوصاً رواق مطهر كه از كثرت تزيين و زيادتى آيين، از همّت تجار غيرتمند شيعه و از بركات و افاضات آن حضرت كه علانيه روايح قدسيۀ كريمۀ حضرت مرتضى در او استشمام مىشد، افاضۀ حيات جديده به ماها گرديد. بدون اختيار به مجرد تشرّف بهرواق مطهر، تا چشم به مرقد منورش افتاد شطرى از مصائب جانگداز آن حضرت به طريق روضه شروع و صداى شيون از در و ديوار رواق مقدس بلند شد و همان ساعت يكى از رفقاى ما كه مبتلا به يك مرض مزمن در اسافل اعضا بود و از استعلاج آن مأيوس بود، متوسّل به ذيل آن حضرت شد. هنوز پا از آستانش بيرون ننهاده شفا حاصل نمود.
بعد از اداى مراسم عبوديت و زيارت با كمال تأسف رخصت