41با آن كه اوّل صبح به خيابان رسيديم از كثرت ازدحام عام تماشاييان از هر ملل و هر مذهب از اعالى و ادانى از صغير و كبير و از اناث و ذكور از ارباب صنايع و اشراف و تجار، حتى المخدّرات و المجملات تا نيم فرسخ دو طرف خيابان از مرتبههاى فوقانى حجرات اطراف خيابان كه سه مرتبه ساختمان بود تا به سطح زمين به قدر سر سوزنى جاى خالى باقى نمانده بود. قرب شش هزار عساكر منصورۀ عثمانيه با سلاح و استعداد و آراستگى تمام همه قاطر سوار براى تجليل حركت حمل صفوف نظامى بسته يك هزار موزيكچى مشغول شليك موزيك و مزقان، چندين عراده توپ در اطراف چيده به وضع حركت سلاطين با شوكت اسباب اجلال حاضر و آماده، بازارها معطل و تمام دكاكين شام مقفل.
از آن [جا] كه حركت حمل مقدس اندكى تعويق داشت، لذا دليل [27] ما را به قبرستان كبير شام به زيارت بعضى از بقاع و قبور بزرگان كه در آن مزار واقع بود دلالت نمود. چون آن قبرستان وصل به خيابان ماشين بود قبول نموديم. پس بعضى از بقاع عاليه را در آنجا زيارت نموديم كه در لسان اهالى شام معروف به قبر حضرت سكينه و فاطمه بنت الحسين(ع) و امّكلثوم از بنات طاهرات رسالت و قبر حضرت عبدالله بن جعفر و مقام حضرت سجاد(ع) بود تا آن كه توپ حركت جمل صدا كرد، فوراً خود را به خيابان رسانديم.
وقتى كه از دور كبكبۀ حمل مقدس و كجاوۀ حضرت رسالت نمودار شد و به شكوهى هويدا گرديد و به جلالى نمودار شد، گويا معاينه وجود اقدس احمدى (ص) فعلاً در او جلوس دارد و كأنّه نورى