32
[بوغاز اسلامبول]
زحمات و لطمات تمام طريق اين سفر الى الله را كه در مقايسه با آن دو سه روزه نمايند اين قليل مدت زيادتى مىنمايد تا عاقبت از اثر دعاى بعضى از اولياء الله ساكنين در آن كشتى پس در صبح يوم جمعه 24 شوال بغتتاً خود را در دامنه بغاظ [كذا \ بوغاز] اسلامبول مشاهده كرده، دريا آرام و از لطمات بحر اسود راحت شديم و به حيات جديده اميدوار گرديديم. حمدها گزارديم و شكرها به جا آورديم. بعد قرب هشت فرسخ، كشتى در بغاظ اسلامبول به راحت و آرام مشغول رفتن شد ولى در دو طرف آن رود بزرگ چه سياحتها داشت و چه تماشا شد. چه ساختمانهاى ديدنى و چه باغها و بوستانهاى مصنوعى و كارخانهجات عجيبه و غريبه كه به توصيف و تعريف درست نمىآيد، مشاهده شد. تمام دو طرف بغاظ در اين مسافت هشت فرسخ سبز و خرم مثل اول بهار كه انسان را واله ميكرد تا آن كه فصل ناهارى به بندرگاه اسلامبول رسيديم. فوراً قايقهاى دولتى حاضر شد. از كشتى خارج كأنّه از عالم قبر وارهيديم! دم گمركخانۀ اسلامبول پياده شديم و بر حيات خويش شكرها نموديم. تذكرهها را امضا نمودند و به ما رد كردند. آن وقت از قرار هر نفرى ربع مجيدى در فايتون نشستيم وارد شهر [18] در سراى شيخ داود نام از قرار هر شبى هر نفرى دو قروش كه يك قران باشد مسكن نموديم. بعد به تماشاى شهر اسلامبول پرداختيم.
سياحت تمام بناهاى عجيبۀ شهر يك طرف، سياحت پلى كه روى بغاظ كشيده شده، ووسعت آن به قدرى است كه دو كالسكه