28هركه ملاحظه ميشد مثل اين بود كه او را از طبقات جهنم خلاص داده، به دنيا رساندهاند.
و ثانياً در آن شب تماماً بى چراغ و روشنى از تضايق مكان و تزاحم خلايق از كافر و مسلمان و اناث و ذكور، تمامى چنان باطمه صرف كرده، براى احدى تا صبح پاكشيدن و خوابيدن امكان نيافت و از شدت فشار و كثرت ظلمت و غبار، نه براى كسى عبادت تفصيلى ممكن شد، نه كسى توانست به تعشّى و اكل و شرب بپردازد، نه براى دفع ضرورت به مستراح برسد.
ثالثاً قرين سؤال قبر، بعد از ورود به كشتى، تمام تذكرههاى ما را از ما به عنف گرفتند و ضبط نمودند. در ساعت پنج از شب گذشته اعلان دريافت آن رسيد. پس كپيتانِ لامذهب بىانصاف در بالا مرتبه نشسته وتذكرات را دسته دسته در دست داشته، از هر كسى درخواست اسم خود و پدرش را مىنمود. آن وقت تذكرهها را در آن تاريكى براى صاحبش پرت مىكرد. بيچاره حاجى تا دو ساعت در كشاكش فشار و مبتلاى پيدا كردن تذكرۀ خويش بود و خيلى از تذكرات حاجى بيچاره به اين جهت زير و رو و مفقود شد. بعد از آن، عملهجات كشتى به فاصلۀ هر دو ساعت به وسيلۀ ملاحظۀ بليت كشتى از جماعت محمولين كشتى انواع و اقسام اذيت و شكنجه را كه در عقيدۀ خود بر ايشان واجب مىدانستند وارد مىساختند. كار مزاحمت و اذيت و ازدحام و تضايقِ عام به درجهاى رسيد كه مشرف به آن شد جمعى تلف شوند. لذا اين بنده در صفحۀ بالاى كشتى يك نقطه محقرهاى تحصيل كرده، با يكى - دو نفر از رفقا براى سهولت امرِ ديگران به آن مكان كوچ