27در كمال تملق و استدعا حاج را به منزلهاى خود از قرار هر شبى يك صد دينار تا يك عباسى پول روسى كه عبارت از يك قران ايران باشد، دعوت مىنمايند. در هنگام رحلت در كمال بىشرمى از هر كس از براى هر شبى دو عباسى كه دو قران باشد مىگيرند. از اقبال ماها آن كه به فاصلۀ يكى دو - سه روز تذكرههاى ما به امضاى قونسول روس و رومى رسيد و فوراً بليت كشتى نمسه هم از باطون به اسلامبول را از قرار هر نفرى دوازده مناط و نيم و سه عباسى پول روسى گرفته شد، اما در آن چهار- پنج روز ايام وقوف ما در باطون از هر سمتى به قدرى ازدحام حاج شد كه از احصا خارج بود. پس در عصر شنبه هيجدهم شوال، از منزل كوچ نموديم. آدمى دو قران هم، كرايۀ حملِ اثقال خود تا دم كشتى داديم. هرچند از نجاست شهر باطون و اهل آن وارهيديم اما به اشدّ از آن گرفتار شديم. اوّلاً تا وقت غروب آفتاب حيارى در دم كشتى معطل مانديم و اجازۀ ورود نمىيافتيم تا آن كه مقارن مغرب بعد از ازدحام حاج اذن دخول رسيد. پس تسابق مخلوق براى تصاحب جا و مكان مناسب به درجهاى مخلوق در ورود يورش آوردند كه نزديك شد جمعى در زير دست و پا، پامال شوند. همان يورش و تزاحم و كوساكوس تا يك ساعت از شب رفته دنبالۀ مخلوق در ورود كشتى قطع شد و در بسته گرديد، ولى در آن شب در آن كشتى نجس اشهد بالله كه بر جماعت حاج معاينه حال شب اوّل قبر بر اهل عقاب پيش آمد كه الهى مسلمان نشود كافر مبيناد! اوّلاً تمام خلايق تا به كمر به خاك ذغال فرو شده [14] كه سر تا پاى انسان مثل قطران سياه شده؛ بهطورى كه صبحش به