15
1از چشمه سار مهتاب
1. تولّد
دوان دوان خود را به مسجد رساند. بر آستانه در ايستاد و نفسزنان گفت: «مژده! مژده!» امام على عليه السلام سخن خود را با اصحاب قطع كرد و فرمود: «خير باشد قنبر!» عرقِ پيشانى خود را با گوشه آستينش پاك نمود و عرض كرد: «مولاى من! هم اكنون از خانه شما مىآيم.
خدا به شما فرزندى عنايت فرموده است؛ آمدم كه هم بشارت دهم و هم اسم و كنيهاش را بپرسم».
برق شادى در چشمان امام على جهيد و با تبسم فرمود: «اين نوزاد جايگاه بلندى بر آستانه ربوبى دارد و نام و كنيه و لقبهايش نيز بسيار است. اينك به منزل مىآيم و نام او را انتخاب خواهم كرد».
على عليه السلام داخل منزل شد و زينب عليها السلام ، قنداقه كودك را به دست پدر داد. اشك شوق از بام نگاه على عليه السلام بر چهره نوزاد لغزيد و او را در آغوش فشرد. سپس در گوش