79
در طواف چه مىجويى؟
اكنون قطرهاى از دريايى بزرگ شدهايم! قطرهاى كه ديگر خود را نمىبيند و يكسر، «او» را مىبيند! گرد خانهاى مى گرديم كه نشانى از راهى دارد كه ابراهيم خليل، به فرمان حق در اين سرزمين مقدس نمايانده است. خانه را طواف مىكنيم، ولى هدف، صاحبخانه است، كه اين خانه ساده و بىپيرايه را، نشانهاى براى پرستندگان خويش نهاده است! نه به درون خانه مىتوان رفت و نه مىتوان برابر آن ايستاد! بايد، در حركت بود! بايد در راه بود تا بتوان، راهبر را نگريست! بايد نماند و رفت، تا شايد، راهى به ملاقات با خدا گشوده شود! اين راه از دل پاك و آزاد آغاز مىشود؛ از دلى كه، غير خدا را از ساحت خويش، رانده است.
هر بار گرديدن، بايد براى ما تفاوتى به همراه داشته باشد؛ تفاوتى در حالات معنوىمان! تفاوتى در ديدنمان! تفاوتى در خواستنمان! تفاوتى در رفتنمان! اين تفاوتهاست كه از يك زائر كعبه، يك جستوجوگر حقيقت مىسازد! حقيقتى كه در زيارت خانه خداست، حقيقتى كه در طواف بايد آن را جست! تا حال چه يافتهايم؟ نگاهى به دل بيفكنيم! يافتههاى طواف در دل تجلى مىكند! آيا دلى متفاوت پيدا كردهايم؟
دل اگر در طواف باشد و در ديدار صاحب كعبه بىقرار نشده باشد، دل زائر نيست! آمدهايم كه با همه وجود، زائر