25اما مسلمونا بيرونشون كردن، يه عده شون توى جزيرۀ رودا بودن.
ادواردو از جا نيم خيز شد.
- جزيرۀ رودا؟
يانيس با تعجّب گفت:
- چيه! هول برت داشت، درست شنيدى جزيرۀ رودا، البته از اون جا هم بيرونشون كردن. راستى ببينم من به سؤال دوم تو جواب دادم؟
- نه!
- سؤالت چى بود؟
-گفتم مىرى بانياس ماهيگيرى؟
- اگه بخوام ماهى بگيرم سواحل قبرس پره. يه چيزى از اون طرفا مىآرم كه مثل طلا باارزشه. زنهاى قبرس براش سر و دست مىشكنن. مىدونى چى مىآرم؟
- نه
- پارچههاى ابريشمى.
- بازم اون جا مىرى؟
- هفتۀ ديگه مىرم.
- منم با خودت ببر.
- دنبال چى هستى؟