95دادن كليد امتناع ورزيد. سيفالاسلام به فرستادۀ خويش گفت: به دوست خود بگو خداوند از برخى كارها ما را منع كرد ليكن ما آن را انجام داديم، و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«لا تأخذوا المفتاح مِن بني شيبة»؛ «كليد را از بنى شيبه باز پس نگيريد»
و ما آن را باز مىستانيم و سپس به درگاه پروردگار استغفار مىكنيم. در اين هنگام امير مكه كليد كعبه را براى او فرستاد.
در كتاب «تاريخ الكعبة المعظمة» 1 ضمن نقل حوادث سال 976 هجرى آورده است: سه روز مانده به پايان ماه رمضان، شيخ عبد الواحد شيبى كعبۀ مكرمه را طبق برنامه، براى ورود بانوان گشود. در اين هنگام كليد، كه به وسيلۀ پوششى از طلا تزيين شده بود، به سرقت رفت. غوغايى به پا شد و كلّيۀ درهاى مسجدالحرام بسته شد و تمامى مردم حاضر در مسجدالحرام را جستجو كردند ليكن بدان دست نيافتند. پس از مدّتى سنان پاشا در يمن شخصى اعجمى را دستگير كرد و خود و خانهاش را توقيف نمود. در خانۀ شخص ياد شده، به همراه كليد، اشياى به سرقت رفتۀ ديگرى نيز پيدا شد، كه پس از اقرار، گردن وى را در ميان مردم زدند و سرانجام سنان پاشا كليد را نزد شيخ عبدالقادر شيبى باز پس فرستاد.»
ابن جبير اندلسى در سفرنامهاش، كه به سال 578 هجرى به اين ديار رفته، چنين مىنويسد:
«هنگامىكه بزرگِ پردهداران، جهت گشودن درِ كعبه براى ورود سيفالاسلام امير طغتكين ابن ايوب برادر صلاح الدين، به وسيلۀ پلكانى كه در مقابل درگاه كعبه قرار مىدهند، بالا رفت، كليد از ميان كيسه به وسط جمعيتى كه در اطراف آنها بر روى زمين مطاف جمع شده بودند، افتاد. رنگ از رخ پردهدار كعبه پريد و تمامى اندامش لرزيد، چراكه در اين حال امير ياد شده بر روى پلكان ايستاده بود، ليكن بلافاصله كليد را يافتند و درِ كعبه گشوده شد و آنان به درون كعبه رفتند.