50يتيمانى كه پدر گم كرده بودند افتاديم و آن گاه در اين فكر فرو رفتيم كه اگر ما هم بيمار شويم به چه سرنوشتى دچار خواهيم شد نه غمگسارى است تا بر ما گريه كند و نه مهربانى تا جرعهاى آب به ما دهد، اينها در صورت درد و بيمارى است، اما آه از آن روز كه در اين بيابان غربت، صيد گورستان شويم و در گوشهاى بدون حضور دوستان ميهمان گور گرديم و زير خروارها خاك پنهان شده با خاك راه برابر شويم. آه از آن روز كه همسفران ما پس از مراسم حج به وطن بازگردند و ما طعمۀ كرمهاى گور شويم و اين مرگ امر عجيبى نيست و مگر نه اين است كه سالى صد هزار نفر مىميرند و ما هم سرانجام به سرنوشت آنها دچار مىشويم.
پاى چون در باديهى خونين نهاديم از بلا