13
سير معنوى حجّ
حمد و سپاس، آفريدگار بىهمتا و پروردگار بىمنت را سزاست، كه با فيض رحمانى خود از خاك، ناسوتيان را بيافريد و به زيور اعتدال آراست، و آنان را به طريق وصول به لاهوتيان رهنمون ساخت. در اين ميان، برخى را فرمان داد كه به هيأت اجرام، بر مَركب فلك دوّار نشسته و منظومۀ آفرينش را بر گرد محاطُ الأنوار طى كنند، گروهى را فرمود تا پيرامون عرش به ستايش خداى خويش تسبيح گويند، و بعضى را خواند تا در طواف كعبۀ فرش، صحيفه معارف آسمانى را ورق زنند، باشد تا زين يمّ غفير نَمِى از نور بر گيرند. و ستايشى بىپايان او راست كه در گوشهاى از اين گردونه، تشريع و تكوين را به هم پيوند داد و هر كدام را گنجينهاى از اسرار و پردهدار سرودۀ مكنون كائنات گردانيد. سرّ پيدايش حج، اتصال تشريع با تكوين و انطباق حقيقت با واقعيت است. حجّ پيمايش سيرى است روحبخش و دلنواز به سوى حبيب و محبوب، كه اين فرو رفته در حضيض تنپرورى و دور مانده از اصل خويشتن را به فرا سوى فرشتگى فرا مىخواند و به مقام قرب و لقاء الهى واصل مىكند. حجّ در حقيقت، آدمى را كه در قبر خِصال حيوانى و زير آوارهاى غفلت و بىخبرى دفن شده است، و در ويل ناسوت خزيده است، به اوج ملكوت اعلى عروج مىدهد.
آدمى در حجّ، در گام نخستين، با پوشيدن جامهاى يكرنگ به يكرنگى محبوب سر برآورده و حياتى دوباره را تجربه مىكند. با احرامش كه گوياى خشوع قلب و خضوع تن است، همه تعلقات دنيوى و مادى را از خود زدوده، سَتر صد تار