88نرفتند و در اين مورد اختلافات و حرف زيادى است؛ ولى هر كس كه بيرون نرفته است، سرزنش نمىشود؛ چرا كه مسلمانان در واقع براى نبرد بيرون نمىرفتند.»
«و أبطأ عن النّبى - صلّىاللّٰه عليه [ وآله ] وسلّم - بَشَرٌ كثيرٌ من أصحابه و كرهوا خروجه و كان في ذلك كلام كثيرٌ و اختلاف... و كان مَن تخلَّف لميُلَمْ لأنَّهم ما خرجوا على قتال».
واقدى در «مغازى» از ساز و برگ قريش در هنگام خروج از مكّه به جانب مسلمانان، يادها كرده است:
950 مرد جنگجو با 100 اسبِ اضافى كه براى خودنمايى و تكبّر يدك مىكشيدند. 1... توانگران و نيرومندان آنها بر اسب سوار بودند. سى اسب به بنىمخزوم اختصاص داشت. قريشيان، هفتصد شتر داشتند. اسبسوارانِ آنها كه صد نفر بودند، همه زره بر تن داشتند. پيادگان به همين تعداد، زرهپوش بودند.
اينها آمار مستندى است كه نشان مىدهد كه قريشيان، براى دفاع از يك كاروان تجارتى چه تجهيزات وسيعى را تدارك ديده بودند و اين نبوده جز آنكه پيشبينى حمله به مدينه و كشتار و اسارت مسلمانان را در سر مىپروراندند.
در مقابل بايد بررسى كنيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان، چه ساز و برگى با خود داشتند كه مورّخان و سيرهنويسان، واقعۀ بدر را «جنگ مسلمانان» خواندهاند؟! زيرا خروج براى نبرد، اسلحۀ متناسب با عرفيّات هر دورانى را طلب مىكند.
نگارنده گمان مىكند با توجّه و تأمّل بر دقايق و نكات اسناد تاريخىِ ذيل، پيامبر صلى الله عليه و آله نه به قصد نبرد از مدينه خارج شد و نه خبرى از حملۀ قريش و يا احتمال دفاع اجتنابناپذير وجود داشت؛ زيرا اگر دفاع را محتمَل مىدانست، لااقل متناسب با قدرت