82لهو العجب». 1«ابوجهل گفت: چرا عتبه چنين مىكند؟ مثل اينكه از جنگ با محمّد و اصحاب او كراهت دارد. اين واقعاً مايۀ تعجّب است!»
سند شمارۀ 11 :
«ثمّ جلس عتبة على جَمَله، فسار في المشركين من قُريش يقول: يا قوم! أطيعوني، و لا تُقاتلوا هذا الرجل و أصحابه، و اعصبوا هذا الأمر برأسي و اجعلوا جُبْنَها بى، فإنّ منهم رجالاً قرابتهم قريبة و لا يزال الرجل منكم ينظر إلى قاتل أبيه و أخيه فيورث ذلك بينكم شحناء و أضغاناً، و لن تخلصوا إلى قتلهم حتى يصيبوا منكم عددهم».
«آنگاه عتبه بر شتر نر خود سوار شد و ميان مشركان قريش راه افتاد و مىگفت: اى قوم! از من اطاعت كنيد و با اين مرد و اصحابش جنگ نكنيد و گناه و ترس آن را به گردن من بياندازيد. گروهى از ايشان، خويشاوندى نزديك با ما دارند و شما همواره با قاتل پدر و يا برادر خود نظر خواهيد كرد و اين مسأله موجب بروز كينۀ شديد ميان همه خواهد شد. وانگهى شما نمىتوانيد آنها را بكشيد؛ مگر اينكه لااقل به تعداد ايشان از شما هم كشته شود.»
سند شمارۀ 12 :
«فحسده أبوجهل حين سمع خطبته، و قال... إنّ عتبة يشير عليكم بهذا لأنّ ابنه مع محمد، و محمد ابن عمه، فهو يكره أن يُقتَل ابنه و ابن عمه. امتلأ، و اللّٰه سَحْرَكَ يا عُتبة، و جبنتَ حين التقت حَلْقتا البِطان الآن تُحذّل بيننا و تأمرنا بالرجوع؟ لا و اللّٰه، لا نرجع حتى يحكم اللّٰه بيننا و بين محمّد». 2«چون ابوجهل اين خطبۀ عتبه را شنيد بر او رشك و حسد برد و گفت:
... عتبه كه چنين مىگويد و شما را به اين كار ترغيب مىكند بدين جهت است كه